در حاشیه افشاگری محتشمی پور علیه «فرقه مصباحیه» و واکنش طرفداران این جریان
چرا برای تطهیر خود، از رهبر انقلاب مایه می گذارید؟
● مصطفی فقیهی
یکم. آقای حجت الاسلام محتشمی پور اخیراً در تبیین «فرقه ی مصباحیه» به موارد جالبی اشاره کرده است. او گفته «آقای مصباح یک ذره به تفکر امام ایمان نداشته» و اعلام کرده «فرقه مصباحیه به دنبال ریشه کن کردن افکار امام است» و در ادامه «تفاوتی بین فرقه مصباحیه و طالبان و جاهلان صدر اسلام»، ندانسته است.
وی در ادامه به گذشته حجت الاسلام مصباح یزدی اشاره می کند و می گوید: جریان مصباحیه حتی یک روز هم به جبهه نرفت و چگونه است که امروز داعیه دار آن شده است و در پایگاه های بسیج حضور می یابد. مصباح یزدی هیچ مسئولیتی در دوران امام نداشت و امام هرگز تفکر او را قبول نداشت. از سال 44 در تمام اعلامیه هایی که علما و روحانیون قم و شهرستان ها امضا کرده اند حتی یک امضا از این آقا دیده نمی شود و چه شد این افراد اینگونه انقلابی شدند؟ شمایی که یک عمر خون به دل امام کردید، شما متحجران و شما مقدس نماها که وقتی دیدید امام سر بر زمین گذاشت برخاستید...آیا اینان همان مسلمانان بعد از فتح مکه نیستند که آمدند و خاندان پیامبر را خانه نشین کردند؟ آیا مثل اینان مثل خوارج نیست که تفکر همه را به غیر از تفکر خود تکفیر می کنند و امروز شخصیت های انقلاب توسط همین افراد تکفیر می شوند.
دوم.امروز هر فرد و گروهي كه طرفدار انقلاب ، نظام جمهوری اسلامی و معتقد واقعی به افکار امام و رهبری باشد و از اطلاع بر تاريخ اين سرزمين پرافتخار هم بي بهره نباشد؛ و در عين حال به اسلام و جاودانگي، كمال آن و هم آرمانهاي انقلاب و انديشه امام باور داشته باشد و از مردم دوستي و مليت بویی برده باشد ؛ نیم نگاهي هم به خطرات خطير و تهديدها و فرصت ها داشته باشد ؛ نمی تواند خطر تحجر یا سکولاریسم پنهان را نادیده بگیرد.
انقلاب اسلامي حاصل خواست جمعي ملت ايران و برآمده از انديشه جريان انديشه گي امام (قدس) و مبارزه پيگير گروهي از شاگردان امام و طلاب و دانشجويان مقلد ايشان بود كه تا سالهاي 1354 اقليتي كم شمار در حوزه و دانشگاه به حساب مي آمدند و هماره در فشار و مضايقه همه جانبه شاه و ساواك و جريان متحجر قرار داشتند .
مبارزان پرسابقه و ديرپاي انقلاب و همراهان امام در آن زمانها كاملا معلوم هستند ، همان طور كه مخالفان انقلاب و نهضت امام از سكولارها و لائيك ها تا عناصر وابسته به جريانهاي متحجر درمجامع روحاني يا وابسته به انها نيز كاملا مشخص هستند .
سوم. پس از پيروزي انقلاب و به قدرت رسيدن جريان انقلابي ، گروهي از متحجران كه طالب امتيازات خاص بودند و دلشان براي مواهب اقتدار سياسي و اقتصادي و امتيازات خاص لك زده بود و از طرفي به خاطر حساسيت جريانهاي انقلابي و نيز شخص امام ، و به خاطر افكار و سوابق مشعشعشان، راهيابي به قدرت و دستيابي به امكانات گوناگون و برخورداري از مواهب آن در حكم محال بود ، با برنامه ريزي گسترده و پيگيري فشرده ضمن شناسايي خلاء ها و روزنه هاي ورود به مجموعه انقلابيون و دستیابي شان به حوزه هاي تصميم گيري و تاثيرگذاري ، اندك اندك و خزنده چنان كردند كه بسياري از انقلابيون واقعي و دلسوزان امام و رهبري و مردم، به بهانه هايي از حيز انتفاع خارج شدند و ترور فيزيكي يا حيثيتي شدند و يا به دلايل گوناگون به عزلت خود خواسته ، اما اجباري به حاشيه رفتند يا رانده شدند .
و از طرفي جريان متحجران فرصت طلب با بهره گيري از غفلت انقلابيون مردم و حضور نيروهاي اصيل در دفاع مقدس و عرصه هاي پرخطر و خطير انقلاب ، با برنامه ريزي ضمن كادر سازي وسيع و حمايت جدي از نیروهای تربیت شده ی خود و نفوذشان به درون حوزه قدرت سياسي ، اقدام به عضو گيري از ميان مجموعه متوليان و مديران كردند و در مدت زماني خاص توانستند ، نفرات بسياري از همفكران و شاگردانشان را در حوزه هایي از مديريت كشور وارد كنند و با فرصت شناسي و بهره گيري از خلاء ها و كاستي ها و مشكلات متفاوت ، به سرعت به پر كردن نقطه هاي خالي و خلاء پرداختند .
چهارم. تندروي ها و افراط و تفريط گروهها و عناصري از دو جناح عمده كشور ، وجود و افزایش خلاء هاي تئوريك و غفلت انقلابيون از كارهاي فكري و فرهنگي و توليد انديشه در زمانه ضرورت ، و از سویي اقدامات و مواضع ناشيانه و جاهلانه و... گروههاي خاصي از جناح چپ كه اينك به جماعت اصلاح طلب موسوم شده اند ، در قدرت گرفتن زود هنگام گروه متحجران سهمي انكار ناشدني دارد .
فراموش نكنيم كه جريان موسوم به اصلاح طلب پس از آنكه در جريان انتخابات دوم خرداد 76 دركمال ناباوري و تمام شگفتي به پيروزي رسيدند ، به جهت 1- فقر تئوريك 2- نفوذ افراد و گروههايی با مواضع ناشناخته و مشکوک بين آنها ،3- تكثر عجيب و وجود انگيزه ها ،علايق ، باورها و خواستگاهها و اهداف و مقاصد متضاد در ميان انها ،4- افراط و تندروي بسياري از آنان و اقدامات راديكال برخي افراد 5- سخنان جاهلانه برخي از انان كه دچارذوق زدگي شده بودند ، 5 - برنامه مدون و علمي كارشناسانه شده اي براي اداره كشور نداشتند و از طرفي با فشار مردم براي حل مشكلاتشان مواجه بودند ، اما آنان در يك اقدام خيانتبار سعي كردند از طريق غول نشان دادن جريان مقابل ، و جود وحضور بي خاصيت خودشان را درقدرت توجيه كنند .
براي رسيدن به چنين مقصد و مقصودي افرادي از ميان جريان متحجر كه اقدامات و سخنانشان مي توانست نوعي ترس و تنفر در ميان مردم ايجاد كند ، گو انكه از نگاه سازماني جز جناح موسوم به راست محسوب نمي شدند ، اما از سوي طراحان نقشه كش ها و تئوري پردازها ي جريان چپ ، به پيشاني اين افراد تابلو جريان راست زده شده و هر روز سخنان و اقدامات اين افراد در رسانه ها مطرح و آنقدر ادامه يافت و بزرگنمايي شد كه اين افراد كه روزي در شمار ضد انقلاب به حساب مي آمدند و در مقابل انقلابيون صف اراي كرده بودند ، اندك اندك با تبليغات اصلح طلبان، لباس تئوري پردازي انقلاب پوشيدند و در اين زمان با يك برنامه منظم و استفاده از بلاهت گروهي از اصلح طلبان و غفلت و تحليل ناشيانه شاخص هاي جريان راست، شرایط براي حضور اينان در نوك هرم قدرت سياسي آماده شد و شد انچه شد .
پنجم. بله، روزگاری که آقای مصباح یزدی در خطبه های پیش از نماز جمعه ی تهران، اظهاراتی علیه اصلاح طلبان به زبان آورد، وی کم کم تبدیل به تیتر نخست رسانه های اصلاح طلب شد. این رسانه ها، در اقدامی خیانتبار اظهارات این شخص را که هیچ تناسبی با اصولگرایی ندارد، تیتر کردند و با برنامه ریزی مشخص، وی را تبدیل به غول و نماد جریان اصولگرایی کردند، حال آنکه هر ناظری با نگاهی ساده به اتفاقات روزمره سیاست و موضع گیری های جریان اصولگرا، متوجه فاصله عمیق تفکرات این جریان با شخص مصباح یزدی خواهند شد.
این جریان های متحجر که داعیه غیر مردمی دارند، یا از «اصولگرایی خاص» سخن می گویند و در جامه خودی نمایش می آرایند، خود را تنها نماینده حقیقی مطالبات جامعه می دانند، طی سال های، اخیر تلخ و تندترین رویارویی ها را با بیانات روشن امام (ره) صورت داده اند.از این امر چه می توان فهمید؟این رویارویی ها نشانه چیست؟آنها احتمال، افشای گذشته خویش را بالا می بینند و لذا ناخرسندند.بر این پایه،نباید در همه ادعاهای فربه و فخیم آنها تردید کرد؟
ششم. به گواه آقای محتشمی پور و سایر سابقون انقلاب، حجت الاسلام مصباح یزدی، فردی است که پیش از انقلاب اسلامی نقشی - حتی به اندازه ی امضا پای یک اعلامیه - در پیروزی آن نداشته و بنا به گفته ی آقای کروبی، «وقتی از آقای مصباح یزدی خواستیم پای اعلامیه را امضا کنیم، ایشان پاسخ دادند که حاج آقا روح الله از این تندروی ها زیاد می کنند، ما نباید گوش کنیم»!
آقای مصباح پس از پیروزی انقلاب و آغاز جنگ، کمتر دیده شد و حتی بنا به گفته ی سایر چهره های شناخته شده کشور، یکبار هم در جبهه های جنگ دیده نشد، اما پس از فوت حضرت امام (ره) و در گذر زمان، ناگهان با شعبده آشفتن ، تبدیل به یک انقلابی دوآتشه و نظریه پرداز انقلابی و سرسخت شد و با تشکیل گردان های عاشورا و شهادت، از یاران مخلص دوران جنگ شد!
هفتم. پس از ابراز نظرهایی چنین افشاگرانه، برخی جریان ها و رسانه های تندخو، ضربه های بی آهنگ و عتاب و طعن های ناموزون خود را شتاب بیشتری داده و صدالبته باز هم خواهند داد.جریانها و کسانی که شبروانه برنامه روشن کردن فرقه ی مصباحیه را در صدر اولویت های خود قرار داده اند و طعمه طعام رنگینی برای خوان دشمنی و دشنام خود یافته اند، ترس و هراس خویش بیشتر عیان می کنند و لجوجانه حجاب چشم های واقع بین می شوند.
اما خطاب به این دوستان می گویم، آیا بهتر نیست آنها به جای آن که از افشاگری گذشته ی این جریان، نگران و خشمگین باشند و از عملی شدن تجربه ای نو از مدیریت اصولگرایان نواندیش واهمه کنند، از مردم مشتاق به فکر و اندیشه پویا و مخالف تحجر آزرده خاطر و دل شکسته باشند؟
هشتم. از سوی دیگر، طی این سالها، هر گاه شخصی با تکیه بر مستندات و گواه انقلابیون، به سوابق ایشان اشاره ای می داشت، فریاد طرفداران این جریان به آسمان می رفت. این افراد با استناد به اظهارات مقام معظم رهبری در مورد شخصیت علمی آقای مصباح یزدی (و نه سیاسی) سعی می کردند، گذشته وی را، در میان حمایت های 10 سال پیش رهبر انقلاب تطهیر و او را از اتهامات متعدد تبرئه کنند.
شخصیت علمی جناب مصباح محترم! - البته در علوم فلسفه - اما در این بین، بد نیست اشاره کنیم که جریان مصباح یزدی در توجیه حملات بی سابقه به آقای هاشمی با وجود اظهارات حمایت گرایانه ی امام (ره) و رهبر انقلاب از ایشان، می گویند: به گفته ی امام (ره)، شرایط حال، ملاک است.
خب، این توجیه را قابل قبول می دانیم، اما براساس همین اظهار نظر آقایان، فرمایشات رهبری در تمجید از آقای مصباح یزدی مربوط به 10 سال پیش بوده و طی این سال ها، جناب مصباح هیچ دیدار رسمی با رهبر انقلاب نداشته و ایشان نیز، اظهار نظری در مورد شخصیت آقای مصباح نکرده اند.
پس چگونه است که طرفداران تندخوی این جریان، با استناد به یک اظهار نظر 10 سال پیش رهبر انقلاب آن هم در مورد شخصیت علمی ایشان، وی را مستحق هیچ گونه نقد سیاسی و فاش گویی نمی دانند، اما آنگه که خود به سبک کینه های «بدریه وحنینیه» ، «رهبر حملات به پایهها و شالودههای انقلاب» می شوند، مدعی می شوند، «ملاک ارزیابی فرد، شرایط حال انان است»
در حالی که، این بخش از سخنان امام راحل، مربوط به بند4وآخر وصیتنامه ایشان و مرتبط با دغلبازانی است که خود را به امام نزدیک کرده بودند وخیلی زود، از در مخالفت برآمدند، نه مربوط به مبارزان یاران انقلاب.
با این اوصاف، نباید به گذشته ی این جماعت نگاهی انداخت؟ آیا اگر فرد و جریانی در به ثمر رساندن انقلاب، جنگ 8 ساله، و... هیچ حرکت قابل قبول ارائه نداده، اما ناگه مدعی همه چیز شود و در پس الفاظ انقلابی پنهان شده و لباس بلند تئوری پردازی انقلاب به تن کند ، نباید اعتراضی کرد؟ آیا باید اجازه داد به ادعای خود در مورد انقلاب، هر روزه وسعت بخشند؟
نهم. از سوی دیگر آنچه بیش از هر چیز، طرفداران و هواخواهان نظامی جمهوری اسلامی را می آزارد، سوء استفاده ی این جریان در جهت منافع خویش از اظهارات رهبری انقلاب است. آیا این بزرگترین ظلم به شخصیت حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) نیست که برای تطهیر جریان خود، از نام ایشان مایه بگذارید؟ چرا برای رسیدن به اهداف سیاسی و بندبازی های خود، نام رهبری انقلاب را وسط می کشید؟ شما می دانید که رهبری برای حفظ انسجام گروه های سیاسی، وارد چنین مهلکه ای نمی شوند، پس چرا از مظلومیت ایشان سوء استفاده می کنید؟ نه، این انصاف نیست!
آیا بهتر نیست که دوستان اهل تکلیف و برخی برادران محترمی که از سر خیرخواهی سر در لاک خویش فرو برده اند،به جای سکوت و فراموشی مصلحتی، به مقابله با جریانی بپردازند که به سادگی آب خوردن، از شخصیت و نام رهبر انقلاب برای تطهیر جریان خود استفاده می کند؟
نگارنده ضمن احترام و ارج گذاردن به تک تک دوستان و همفکران توجه آنها رابه حساسیت وضع موجود و حیاتی بودن وضع مطلوب برای جریان اصیل انقلاب جلب می کنم و ضرورت مقابله با این جریانات متحجر را یادآور می شوم.
توضیح: همانطور که در لابه لای سطور مختلف یادداشت ذکر شده، مقصود نگارنده شخصیت علمی آقای مصباح یزدی نیست و بحث، صرفاً در مورد مبارزات و مواضع سیاسی ایشان است.
● مصطفی فقیهی
Editor@tiknews.net
بمناسبت ايام سوگواری شهادت دخت نبی مكرم اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) و نوزدهمین سالگرد ارتحال رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(ره)، در مراسمی كه از سوی آیت الله طاهری در حسینیه اعظم اصفهان برگزار شد، علي اكبر محتشمي پور، عضو مجمع روحانيون مبارز، در اظهارات بي سابقه، مصباح يزدي را هدف انتقادات تند خود قرار داده، و با مقايسه زمان حال به زمان بعد از پيامبر، براي اولين بار، لقب فرقه مصباحيه را براي طرفداران مصباح يزدي بكار برد، وضمن مقايسه فرقه مصباحيه با طالبان و جاهلان صدر اسلام، به گزارش ياران باران اصفهان گفت:
پیامبر اکرم در کمال قدرت، مظلومیت و تنهایی ظهور کرد و اسلام را به مدت 13 سال در سخت ترین شرایط مکه ترویج داد و پس از ورود و هجرت به مدینه، اسلام رفته رفته گسترش پیدا کرد و اسلام به اوج قدرت و عزت خود رسید و در این زمان بود که پیامبر خبر داد به زودی اسلام بار دیگر غریب خواهد شد و پس از رحلت پیامبر اسلام دوران غربت اسلام آغاز شد.
پس از رحلت پیامبر و در دوران خلیفه اول، دوم و سوم از نظر ظاهری شاهد گسترش اسلام از جزیره العرب به بسیاری از کشورهای مختلف هستیم، ولی از نظر واقعی اسلام در غربت به سر می برد. زیرا گسترش اسلام به معنای گسترش ظاهری و مادی نیست و افرادی که دین و انقلاب جهانی اسلام را درکنار پیامبر ایجاد و پایه گذاری کردند، در ثبات و استقرار آن خانه نشین شدند و اسلام به تبع یاران حقیقی و مروجان حقیقی خود غریب شد.
وقتی علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و دیگر اصحاب و یاران حقیقی پیامبر خانه نشین می شوند و تبیین کنندگان اسلام ناب از جامعه کنار گاشته شده و حضور ندارند، اینجاست که خطر اسلام را تهدید می کند و چگونه است که پس از 1400 سال تاریخ دوباره تکرار می شود و مشاهده می کنیم فرزند برومند پیامبر یعنی خمینی کبیر، همان تهمت ها و افتراها که به پیامبر در مکه وارد شد ، به فرزندش در نجف وارد می شد و مزدوران آمریکا و شاه زندگی سختی برای امام خمینی در نجف بوجود آورده بودند و چهره های مورد اعتماد مردم در زمان شاه در گوشه زندان مورد هتک حرمت قرار گرفته بودند.
محتشمي پور، مردم سالاری را از اصول غیرقابل خدشه انقلاب که امام بر آن تاکید داشتند دانست و گفت: دو رکن اصلی پیدایش انقلاب، اسلام و جمهوریت یعنی حضور مردم است و این نظام بر پایه خواست مردم بنا شد و وقتی امام دم از جمهوری می زند بر اساس شناخت از اسلام و تمام ادیان آسمانی بود نه یک شعار و فریب.
آیا این مظلومیت انقلاب و امام نیست که تمام کسانی که همراه امام بودند کنار روند و مجموعه ای که یک روز هم با انقلاب و امام نبودند بیایند و داعیه دار و مفسر انقلاب اسلامی شوند و به نام امام در قم موسسه ایجاد کنند و افرادی که امروز در میان پایگاه های نظامی حضور می یابند و افکار خود را به نام افکار امام به جوانان القا می کنند یک ذره به تفکر امام ایمان نداشته و ندارند و نخواهند داشت.
وی با اشاره به بعضی افکار که امروز به نام افکار امام خمینی در جامعه منتشر می شود گفت: فردی مطرح می کند که این جمهوریت که امام از آن دم می زند بر اساس مقتضیات قبل از انقلاب مطرح شده است و گرنه رای مردم ملاک نیست و در اسلام جمهوری نداریم، یعنی این آقا که در راس فرقه مصباحیه قرار گرفته است به دنبال ریشه کن کردن افکار امام است. رای مردم از اصول اسلامی است و تا مردم بیعت نکنند و رای ندهند هیچ کس مشروعیت پیدا نمی کند و این از اصول غیرقابل خدشه اسلامی است
متاسفانه امروز افرادی که مسائل اولیه اسلام را درک نکرده اند ایدئولوگ یک جریان تندرو شده اند و هیچ تفاوتی بین فرقه مصباحیه و طالبان و جاهلان صدر اسلام وجود ندارد و افرادی که هیچ اهمیتی برای مردم، ملت ایران و جوانانی که به عنوان یک رکن از ارکان انقلاب برای امام مطرح بودند قائل نیستند، از افکار امام پیروی نمی کنند. امام جوانان را از 15 خرداد تا 22 بهمن و پایان عمر شریفش از سرمایه های انقلاب و کشور می دانست و برای آن ها اهمیت زیادی قائل بود در حالی که شما آن ها را افرادی منحرف، بی دین و هرزه معرفی می کنید و آیا پیامبر اینگونه مردم را ارشاد میکرد و امام اینگونه ملت را به صحنه آورد؟ انقلاب و نظام منهای مردم مساوی با صفر است و اگر مردم نباشند نظامی وجود ندارد.
جریان مصباحیه حتی یک روز هم به جبهه نرفت و چگونه است که امروز داعیه دار آن شده است و در پایگاه های بسیج حضور می یابد. مصباح یزدی هیچ مسئولیتی در دوران امام نداشت و امام هرگز تفکر او را قبول نداشت. از سال 44 در تمام اعلامیه هایی که علما و روحانیون قم و شهرستان ها امضا کرده اند حتی یک امضا از این آقا دیده نمی شود و چه شد این افراد اینگونه انقلابی شدند؟ شمایی که یک عمر خون به دل امام کردید، شما متحجران و شما مقدس نماها که وقتی دیدید امام سر بر زمین گذاشت برخاستید...آیا اینان همان مسلمانان بعد از فتح مکه نیستند که آمدند و خاندان پیامبر را خانه نشین کردند؟ آیا مثل اینان مثل خوارج نیست که تفکر همه را به غیر از تفکر خود تکفیر می کنند و امروز شخصیت های انقلاب توسط همین افراد تکفیر می شوند.
محتشمی پور با اشاره به اندیشه والای امام خمینی گفت: اهمیت امام در تلفیقی از اندیشه، گفتار، کردار و عملکرد امام بود و ایشان دارای رسالت و اندیشه بزرگ برای آزادی همه نسل هاست و امام اعلام می کنند شاه باید برود و نظام ستم شاهی باید سقوط کند تا ملت ایران خود برای سرنوشت خود تصمیم بگیرند. امام معتقد بودند مردم راه درست را انتخاب می کنند و هیچ کسی قیم مردم نیست و کسی نمی تواند از طرف مردم صحبت کند.
این رابطه امام با مردم است و امام اینگونه انقلاب را به پیروزی رساند. حال آیا امام مانند شما اهل دنیا ، متحجران و مادی گرایان در لباس تقدس در حال دغل کاری بود که اینگونه امام را معرفی می کنید؟ امروز با خطری بزرگ مواجهیم و آن خارج کردن یاران امام از صحنه است تا مجموعه ای که ریشه ای در انقلاب، نظام و مردم ندارند بیایند و از موضع مردم و انقلاب صحبت کنند.
امروز افرادی به دنبال به حاشیه بردن یاران امام هستند . امروز افرادی مطرح می کنند که باید دیگر بساط جماران برچیده شود، وقتی از آن ها می پرسیم منظور برچیدن خانه امام است یا حسینیه جماران می گویند خیر! منظور این است که بساط افرادی که از یاران امام بودند و هر وقت اشکالی می بینند، اشکال تراشی می کنند و فضای جامعه رابه زمان امام می برند باید برچیده شود. میگویند کسانی که امام را درک کرده اند و اندیشه امام را می دانند باید بساطشان جمع شود. ولی بدانید ای مقدس نماها و ای متحجرین که اگر امروز پایگاه و شخصیت و کرامت ظاهری دارید همه از پر قبای آن پیر عارف است وگرنه در زمان شاه که بودید؟ و چگونه با شما صحبت می شد؟ و امروز اینگونه عزت پیدا کرده اید و عزت امروز شما به خاطر امام، انقلاب و این مردم است. این توهین های زیادی که بر علیه نوه حضرت امام در روزنامه ها، نشریات و سایت ها مطرح کردند به خاطر همین اعتقاد است که باید بساط جماران برچیده شود و امروز من، شما و همه آحاد مردم مسئولیم .
اسلام ناب، اسلام قدرت، حکمت و عزت تمام مردم است، امام به دنیال اسلام ناب بود نه اسلام مرفهین بی درد، و اسلام ناب، اسلام قدرت، حکمت و عزت تمام مردم است. نه اینکه مردم محتاج حکومت باشند و این حکومت است که محتاج مردم است.
متاسفانه کارهایی انجام داده اند که باعث خواری نظام است و در نظام جمهوری اسلامی ایران باید حرف مردم ملاک عمل قرار گیرد نه اینکه شورای نگهبان و هیئت های اجرایی برای مردم تصمیم گیرند. اگر قانونی باشد که روح انتخاب را از مردم بگیرد با قانون اساسی مغایرت دارد. نظارت استصوابی با روح قانون اساسی مغایرت دارد ولا اینکه در مجلس چهارم به تصویب رسیده باشد و کدام عقل سلیمی چنین چیزی را می پذیرد. امیدواریم تصمیم گیرندگان اصلی به خود بیایند و همه دلسوزان انقلاب بار دیگر بیایند و به یاری این اسلام و نظام برسند و این انقلاب را از دست نااهلان نجات دهند.
يزد فردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 18,ژانویه,2025